«فُزْتُ وَ رَبَ الْکَعْبه»
علی ای همای رحمت تو چه ایتی خدا را
به گدایان خبری، فرق سر شاه شکست
بغض شب در دل یک لحظه کوتاه شکست
خانه می گفت نرو ،خاک تمنا می کرد
اشک می ریخت در و قامت درگاه شکست
راه افتاد و به هر گام فلک می لرزید
و زمین بود و زمان بود که در راه شکست
بانگ زیبای اذان ، حَیِ عَلیٰ سجدهٔ عشق
سوی محرابِ نمازی که سحرگاه شکست
ناگهان تیغ به پا خواست ، قمر خونین شد
نخل افتاد به خاک و کمر چاه شکست
این چه شق القمری بود که حتی خورشید
در میان دل شب از خبر ماه شکست
می رسد زمزمه ای «فُزْتُ وَ رَبَ الْکَعْبه»
وسکوتی که سر انجام به یک آه شکست
خدایا!!
به لطف بیکرانت، تقدیرمان را خشنودی خود، و رستگاری ما رقم بزن ،....
ما محتاج تر از آنیم که خود دانا به خیرمان باشیم.، بهترین خیرهای دوعالم را برای من و دوستانم وعزیزانمان و مردم مسلمان و مظلوم جهان، در سطر سطر زندگیمان ترسیم کن ....
یا ارحم الراحمین.
التماس دعا
نظرات شما عزیزان: